الهي گر بدي كردم ببخشا
مرا از جود خود راهي تو بنماي
چنان در دست نفسم باز مانده
چو گنجشكي به دست باز مانده
چنان در دست نفسم بازمانده
چو گنجشكي در دست باز مانده
در آن دم كه اين نفس از جان بر آيد
مرا آن لحظه لطف خاص بايد
مرا الطاف خود آن لحظه بنماي
گره از كار من يكباره بگشاي
چو خواهي بردنم از اين جهان تو
چراغي پيش من دار آن زمان تو
الهي واقفي بر كل اسرار
مرا آخر نمود خود پديد آر
تو آن نوري كه جان ها برفروزي
وجود عاشقان خود بسوزي
تو آن نوري كه اعيان وجودي
از آن پيدا و پنهان وجودي

خدايا
تا زماني که مي توانم سخن بگويم ياريم ده تا کلامم مهر آميز باشد. پيش از آن که دستانم از حرکت باز بمانند مدد کارم باش تا هر اندازه که مي توانم ببخشم. تا زماني که ذهنم مي تواند کار کند کمکم کن تا انديشه هائي پاک کرامت بار و متبرک داشته باشم و از همه مهم تر مهربانا ياريم رسان تا سراي خود را تا زماني که زنده ام براي خاطر تو استوار سازم.

بي تو چشمان كوچه باراني است.
سهم من خشت خشت ويراني است
بي تو اي وصل پاك رفته ز دست
برگ ها سهم شان پريشاني است
در نگاه غريب چلچله ها
ترس پاييز و مرگ پنهاني است
بي تو اينجا پرنده اي تنها
مثل من دلشكسته ، زنداني است

قطاري که به مقصد خدا ميرفت ،
لحظه اي در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت:
مقصد ما خداست. کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توأمان بخواهد؟
کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟
قرنها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکي بر آن قطار سوار نشدند.
از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود. در هر ايستگاه که قطار ميايستاد کسي کم ميشد.
قطار ميگذشت و سبک ميشد. زيرا سبکي قانون خداست
قطاري که به مقصد خدا ميرفت، به ايستگاه بهشت رسيد.
پيامبر گفت اينجا بهشت است. مسافران بهشتي پياده شوند.
اما اينجا ايستگاه آخرين نيست

دلم گرفته از اين روزها، دلم تنگ است ... ميـان ما و رسيدن، هـزار فرسنگ است... مرا گشايش چنـدين دريچه کافــي نيست ... هـزار عرصه براي پريـــدنم تنگ است... اسيــر خاکـم و پرواز، سرنوشتــــم بود ... فـرو پريدن و در خاک بودنم ننگ است... چگونه سر کنـد اينـجا ترانه ي خود را ... دلي که با تپـش عشق او همـاهنگ است... هـزار چشـــمه ي فرياد در دلـم جوشيد ... چگونه راه بجويد که رو به رو سنگ است... مـرا به زاويه ي بـاغ عشق مهمان کـن ... در اين هزاره فقط عشق پاک و بي رنگ است

از خدا ، فقط خدا را بخواهيم .هميشه آنان که از خدا حاجت و درخواستي دارند و ازو همواره چيزي ميخواهند بسيارند ولي آنان که خود خدا را ميخواهند نايابند و اندک.
يادمان باشد
فقط از خدا بخواهيم
و از خدا ، فقط خدا را بخواهيم
زيرا از خدا ، غير از خدا را خواستن ، کم خواستن است.

دلم به اين همه آيينه رو نخواهد كرد
بجز نگاه تو را جستجو نخواهد كرد
پرنده اي كه گرفتار پرزدن باشد
به آب و دانه و آواز خو نخواهد كرد
بيا مسافر چشمم كه هيچ حادثه اي
نگاه پنجره را زير و رو نخواهد كرد
به غير نام تو اي التهاب روحاني
دلم براي سرودن،وضو نخواهد كرد
عزيز غايب من اي هميشه در خاطر
بجز تو را دل من آرزو نخواهد كرد

سلام داداش الوحاب .خوبي.وبلاگ آشنا رو اپ كردم بدو برو سر بزن

در ضمن نظر يادت نره

سلام محمد جان

وبلاگت قشنگه بازم از اين كارا بكن

have fun

babay

سلام

بسي لطف فرموديد از بنده نوازيتان ممنون

در فرصتي مناسب انشاءالله ميخوانم

الان حال و روز درستي ندارم

يا علي

سلام.خوبي داداش الوحاب..ببين به من ميگي برا من وبلاگ درست كن .هيچي هم توش نميذاري.دستت درد نكنه.يه سر به وبلاگ من بزن

حالا برو سر بزن

حتمنا

سلام الوحاب خوبي.عاشوراي حسيني تسليت باد

موفق باشي.سر بزن به وبلاگ من حتمنا باشه

سلام : از اينكه اومديد به وبلاگم سر زديد ممنون . منور كرديد ! اميدوارم در سايه حسين هميشه موفق باشيد .

قمار عشق من امروز با ابوالفضل است
سرود مستي من ذکر يا ابوالفضل است
ز موج هاي زمانه ،هراس و باکي نيست
درون کشتي دل نا خدا ابوالفضل است

تو اين ايام من رو از دعاي خير خودتون فراموش نکنيد.
التماس دعا
يا حق...

دعا كنيم در اين روزهاي بزرگ همه مريضاي دنيا شفا پيدا كنند چون در اين روزها دست مريضا بالاتر از دستاي ما بالا ميره :)
وبلاگ زيبايي داريد ! موفق باشيد منتظرم ! خدانگهدار

سلام داداش محمد.خيلي خيلي خيلي لوسي.من ميام تو وبلاگت نظر ميدم يه موقع نظر نديا .اصلا وبلاگ منو باز كردي تا حالا.قهر قهر

اصلا نميخواد نظر بدي.چيزي كه ازت كم نميشه وبلاگمو ببيني

نترس با چاقو ميكشمت/زود تر بميري

كاري نداري