سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 معارفی از قرآن - محـــراب عشـق

خاطرات ازدواج شهید حاج ابراهیم همت

یکشنبه 86 اردیبهشت 23 ساعت 3:2 عصر
<

ازدواج شهید حاج ابراهیم همت

 

حادثه مهمی که پس از بازگشت همت از سفر حج در زندگی او رخ داد ازدواج با همسر مورد علاقه‌اش بود. تحول و انقلابی که در نخستین سالهای اوج و پیروزی انقلاب و حتی تا اواخر جنگ تحمیلی در اخلاق، سنت‌ها و روحیات بیشتر مردم انقلابی و مسلمان ایران پدید آمد و هنوز آثار مثبت آن کمابیش به چشم می‌خورد، جوانان را وامی‌داشت تا دنباله‌روی از یک زندگی تجملی و لوکس را با نفرت و عصبانیت بسیار مردود شمارند و به ویژه در آغاز زندگی مشترک روح اسلامی و جهات معنوی را بیشتر در نظر داشته باشند.تا آن‌جا که از زبان نزدیکان همت شنیده‌ایم که ازدواج او نیز از چنین کیفیتی برخوردار بود.

همچنان که در صفحات پیشین آمد، همسر وی یکی از دانشجویان داوطلب اعزامی از اصفهان به پاوه بود که تابستان 1359 وارد این شهر شد و همراه دیگر خواهران مستقر در کانون فرهنگی سپاه و جهاد پاوه به کار معلمی و امداد رسانی در روستاهای اطراف پاوه پرداخت. ایشان در مهرماه همان سال، پس از اتمام مأموریت خود به اصفهان بازگشت و در اواخر تابستان سال 1360 بار دیگر راهی پاوه شد و فعالیت خود را از سرگرفت. همت مدتی پس از بازگشت از سفر حج به خواستگاری ایشان رفت. خود وی شرح سامان گرفتن زندگی مشترک خود را با حاج همت چنین تعریف می‌کند:

«با یکی دو نفر از دوستان خود عازم کرمانشاه شدیم، آموزش و پرورش آن‌جا ما را به پاوه فرستاد. وقتی وارد شهر شدیم هوا تاریک شده بود. باران می‌بارید. یک‌راست به ساختمان روابط عمومی سپاه رفتیم. همت آن ‌جا نبود. گفتند به سفر حج رفته است. در اتاق خواهران مستقر شدیم و از روز بعد کار خود را در مدارس پاوه آغاز کردیم. آن زمان شهر رونق بیشتری پیدا کرده بود و بخش عمده‌ای از منطقه پاک ‌سازی شده بود و تعداد زیادی از نیروهای بومی توسط شهید ناصر کاظمی و همت، جذب کانون فرهنگی جهاد و سپاه شده بودند.

سفر حج ایشان حدود بیست روز به طول انجامید. در این فاصله به اتفاق خواهران اعزامی خانه‌ای برای سکونت خود در شهر اجاره کردیم. یک شب پیش از آمدن حاجی به پاوه خواب عجیبی دیدم. او بالای قله‌ای ایستاده بود و من از دامنه قله او را تماشا می‌کردم. خانه سفیدی را به من نشان داد و گفت: «این خانه را برای تو می‌سازم، هر وقت آماده شد دست تو را می‌گیرم و بالا می‌کشم.» فردای آن شب خبر رسید همت آمده است. یکی-دو روز بعد، از فرماندار شهر برای سخنرانی در مدرسه دعوت کرده بودیم. گفتند کسالت دارد و همت به جای ایشان آمد. حالا دیگر او را حاج همت صدا می‌زدند. چند دقیقه‌ای پس از شروع سخنرانی ایشان، برادری از سپاه آمد و خبر درگیری مناطق اطراف پاوه را داد. حاجی عذرخواهی کرد و مدرسه را ترک گفت.

دو روز بعد همسر یکی از برادران اعزامی از اصفهان که در آموزش و پرورش فعالیت می‌کرد و ارتباط صمیمانه‌ای با حاج همت داشت به محل سکونت ما آمد و درخواست ازدواج با حاج همت را مطرح کرد، بهانه‌ای آوردم و پاسخ منفی دادم. آن خانم اصرار کرد و از خلق و خوی شهامت، اخلاص و فداکاری حاجی تعریف کرد و گفت: «دیگران روی شهادت و گواهی همت قسم یاد می‌کنند.» گفتم روی این موضوع فکر می‌کنم. دو یا سه روز بعد در خانه همان خانم و همسرشان با همت حرف زدیم. او نشانی منزل ما را در اصفهان یادداشت کرد. در آن ایام سپاه پاوه همچنان مشغول پاک ‌سازی روستاهای مرزی از لوث گروهکها و عراقیها بود و چون او نقش عمده‌ای در فرماندهی این عملیاتها داشت قرار شد پس از اتمام عملیات راهی اصفهان شود. همزمان با انتقال تعدادی از شهدا به اصفهان فرصتی فراهم شد و حاجی در آن سفر همراه با خانواده خود برای گفتگو با پدر و مادرم به خانه ما رفتند. از آن‌جا که شخصیت حاج همت احترام برانگیز بود و علاوه بر آن از قدرت کلام خوبی برخوردار بود و محبت دیگران را نسبت به خود جلب می‌کرد، در اولین برخورد با خانواده من توانسته بود جای خود را باز کند.

به دنبال موافقت هر دو خانواده حاج همت از اصفهان با پاوه تماس گرفت. برادران مستقر در کانون، امکان سفر من به اصفهان را در اسرع وقت فراهم کردند. فردای همان روز که به اصفهان رسیدیم حاج همت به خانه آمد. خانواده ما قصد داشتند مراسم عقد و عروسی را به زمان خاصی بیندازند، اما ایشان با تبحری که در جاانداختن مطالب داشت گفت: «برای یک مسلمان هیچ روزی بهتر از ولادت بنیانگذار اسلام نیست.» و با این جمله قرار عقد را برای دو روز بعد، یعنی هفدهم ربیع‌الاول گذاشت.

دلم می‌خواست خطبه عقد را امام خمینی(ره) بخوانند، این، یکی از آرزوهایی بود که زوج‌های جوان در آن روزها داشتند و در صورت انجام آن به خود می‌بالیدند. به حاج همت پیشنهاد کردم از دفتر امام وقتی بگیرند. ولی پیش از آن‌که درخواست خود را به طور کامل به زبان بیاورم حاجی از من خواست صرف ‌نظر کنم. او گفت: «راضی نیستم روز قیامت جوابگوی این سؤال باشم که چرا وقت مردی را که متعلق به یک میلیارد مسلمان است به خودت اختصاص دادی.»

قرار خرید گذاشته شد. حاج همت دست خانواده‌اش را جهت خرید برای من باز گذاشته بود، اما برای خودش جز یک حلقه ساده که قیمت آن به دویست تومان هم نمی‌رسید خرید دیگری نکرد.مراسم عقد به دور از هرگونه تجملات و ریخت و پاش برگزار شد. من با لباس ساده سرسفره حاضر شدم. حاجی نیز یک دست لباس سپاه به تن کرده بود. میهمانان مجلس، اعضای هر دو خانواده و تعدادی از دوستان من و حاجی بودند. مراسم با صلوات و مدیحه‌سرایی برگزار شد، هر چند که این‌چنین رسمی در میان اقوام و خانواده ما معمول نبود.

 

    

نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


زن و فرزند داشتن امام زمان (علیه السلام)

پنج شنبه 86 فروردین 16 ساعت 9:38 عصر
<

زن و فرزند داشتن امام زمان (علیه السلام)

آیا امام زمان (علیه السلام) زن و فرزند دارد؟

در زمینه ى همسر و فرزند داشتن امام زمان (علیه السلام) به دو دسته از روایات بر مى خوریم بر اساس این دو دسته از روایات گروهى معتقدند که امام زمان (علیه السلام)همسر و فرزندانى در دوره ى غیبت دارند، و بر طبق بخش دیگرى از روایات عده اى معتقد شده اند امام زمان (علیه السلام)زن و فرزند داشتن شان متیقن نیست. آن کسانى که مى گویند امام زمان (علیه السلام) زن و فرزند دارند به

 سه دلیل تمسک جسته اند:
1
ـ قواعد کلى: یعنى بر طبق احکام اسلام یکى از سنت هاى مهم پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) ازدواج است که امام زمان (علیه السلام) به رعایت سنت هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)از همه مردم اولى است.
2
ـ روایات: به عنوان مثال سید بن طاووس در جمال الاسبوع مى فرماید: روایتى با سندهاى متصل یافتم که حضرت ولى عصر (علیه السلام) را اولاد بسیارى است در شهرهاى کرانه ى دریا که آن ها هرکدام والى و حاکم اند ...
3
ـ دعاها: در برخى از دعاها نامى از فرزند امام زمان (علیه السلام) به میان آمده است مثل یا مولاى یا صاحب الزمان صلوات الله علیک وعلى آل بیتک ... على اهل بیتک ... روى هم رفته این موارد به زن و فرزند داشتن امام زمان (علیه السلام) دلالت دارند.
مرحوم کفعمى در کتاب مصباح نقل کرده است که بر طبق روایتى همسر آن حضرت از نسل عبد العزّى پسر عبدالمطلب مى باشد ... 1 ـ لازم به تذکر است که به روایات مذکور از جهات مختلفى ایرادهایى وارد کرده اند که در این باره به کتاب یکصد
پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) صفحه 141 و 142 و 143 مراجعه کنید.
در مقابل دلایلى هم اقامه شده است که آن حضرت حداقل هم اکنون فرزندى ندارد از جمله آنها است روایتى که مسعودى از على بن ابى حمزة ابن السّراج و ابن سعید مکارى نقل مى کند که آن دو مى گویند به خدمت امام رضا (علیه السلام)رسیدیم على بن ابى حمزه عرض کرد «از پدرانت روایت کرده ایم که امام از دنیا نمى رود تا فرزندش را ببیند.» حضرت فرمودند: «آیا در این حدیث روایت کرده اید الاّ القائم» عرض کردند: «بلى»، یا در روایت دیگر دارد: امامى وجود ندارد مگر این که فرزندى دارد جز امامى که حسین (علیه السلام) براى او از قبر بیرون مى آید او فرزند ندارد و ...
به هر حال اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است، اما در بررسى اخبار و احادیث وارده روایت معتبرى که موجب اطمینان باشد به چشم نمى خورد، یا در عین حال نه زن و فرزند داشتن و نه زن و فرزند نداشتن هیچ کدام با احکام اسلام منافاتى ندارد; چرا که نکات منفى ترک تأهل به جهت برخوردارى امام (علیه السلام) از نیروى عصمت متوجه امام (علیه السلام)نمى باشد. در مورد خصوصیات خاص و دقیق همسر و تعداد فرزندان مطلبى خاص در روایات به چشم نمى خورد
.

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


اخبار غیبی

پنج شنبه 86 فروردین 9 ساعت 8:45 عصر
<

اخبار غیبی در رابطه با ایرانیان و ظهور قائم (عج)

از« اصبغ ابن نباته » روایت است که گفت: در خدمت امیرالمومنین

 علی (ع) بودیم،که تا ظهر در میان بازار قدم می زد و مردم را از کم

 فروشی نهی می کرد، تا به مردی رسید، او برخاست و امام (ع)

 را به منزل خود دعوت کرد، و اظهار داشت:یا امیرالمومنین(ع) چون

 شما نهار تناول نکردید، دوست دارم در خدمت شما باشم و برایم

 دعا کنید؟ امام (ع) فرمودند: شرطی دارد؟ عرض کرد می پذیرم،

 فرمود: به این شرط که چیزی از بیرون به منزل نبری و غیر از آنچه

 مهیاست، به تکلف نیفتی او شرط را پذیرفت؟ و همراه امام (ع)

 وارد خانه اش شدیم و مقداری سرکه و روغن و خـرما، خوردیم،

 سپس به بیرون آمدیم و به قصر دارالاماره رســیدیم.امام (ع)پایش

 را به زمین زد و اطراف را لرزاند و سپس فرمود: سوگند به خـــــــدا

بدانید ازاینجا قائم ما دوازده هـزار زره و دوازده هزار کلا هخود دورو

،بیـــرون می آورد، و به دوازده هــزار مرد ایرانــی (فــرزندان عجم)

 می پوشاند و آنگاه فـرمان می دهد،که هر کس را، بر غیر دینشان

 باشد، بکشند، و من این را می دانم و می بینم همانگونه که امروز

 را می بینم.   

            

                          (ارشاد القلوب دیلمی ج 2 ص 145)

 


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


یا الله

دوشنبه 86 فروردین 6 ساعت 11:45 عصر
<

فضیلت نماز اول وقت

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله محمد تقی بهجت از مرحوم

(آقای سید علی قاضی طباطبایی رحمت الله علیه) نقل می کردند:

اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد،مرا لعن کند

 فی نفسه آثار زیادی دارد،ولو حضور قلب هم نباشد.

 

 

 

 آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره):

«اگر میخواهید برکاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید.

 




آیت الله اراکی(ره): آیت الله اراکی و آیت الله بهجت در
جواب این

سؤال که برای اِزدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر (عج) چه

کنیم؟مرقوم فرمودند: گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


راهیان شب

یکشنبه 86 فروردین 5 ساعت 6:15 عصر
<

الـوهـاب

 

ای راهیان شب، خورشیدتان کجاست، امیدتان کجاست « .... الهی چه می شد اگر شیعیانم قدر مرا می دانستند و برای آمدنم دستهایشان را به سوی تو بلند می کردند تا من می آمدم و انتقام خون جدم حسین را می گرفتم. خدا یا شیعیانم را هوشیار کن تا برای آمدنم دعا کنند چرا که کارشان اصلاح نخواهد یافت مگر با آمدن من .

باشد که همه ما از منتظران واقعی آن حضرت به شمار آئیم .انشــالـله

 

دستورات حضرت بقیه الله ( علیه السلام ) برای تزکیه نفس و طی مقامات عالیه انسانی

 

هر روز خواندن زیارت آل یاسین

همیشه با وضو بودن

روزی صد مرتبه خواندن سوره فاتحه(حمــد)

و زیاد بگوید « یا مولاتی یا فاطمه اغثینی»

و لااقل روزی هفت مرتبه« بسم الله و بالله توکلت علی الله لا حول و لا قوه الا بالله استغفرالله»

التماس دعا

 


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


انگیزه های رفتاری در قرآن

چهارشنبه 86 فروردین 1 ساعت 2:43 صبح
<

انگیزه های رفتار در قرآن

ب) انگیزه روانی

انگیزه های روانی، انگیزه هایی هستند که مستقیماً نمی توان آنها را به حالتهای فیزیولوژیک بدن که نتیجه نیازهای جسمی هستند برگرداند، اما این مقوله در مورد انگیزه های فیزیولوژیک، مانند گرسنگی، تشنگی و خستگی صادق هستند.
اکثر روانشناسان معتقدند که بیشتر انگیزه های روانی بر پایه انگیزه های فیزیولوژیک، قابل اکتساب هستند. به عبارت دیگر، آنها انگیزه های روانی را شاخه یا شعبه ای از انگیزه های فیزیولوژیک می دانند، در نتیجه تأثیر و تأثر مهارتها و عوامل رشد اجتماعی فرد به وجود می آیند. بنابراین آنها وجود فطری عناصر در انگیزه های روانی را انکار نمی کنند و برخی  از آنان مانند اریک فروم معتقدند که «نیازهالی روانی» نیازهای فطری و اساسی در سرشت انسان هستند که قابل فراگیری و اکتساب از محیط اجتماعی نمی باشند. مانند نیاز پیوستگی به دیگران، نیاز به بزرگی و ازجمندی و نیاز به هویت. ابراهام مازلو انگیزه ها را به دو بخش تقسیم می کند:

1) انگیزه یا نیاز مادی

2) انگیزه یا نیاز معنوی

 نیازهای اصلی یا مادی همان نیاز گرسنگی، تشنگی، انگیزه جنسیت، امنیت و غیره است. انگیزه یا نیاز معنوی نیز در برگیرنده جنبه های معنوی زندگی انسان است. مانند عدالت خواهی، نیکی، زیبایی، نظم و اتحاد. مازلو معتقد است که نیازهای معنوی انسان، نوعی نیازهای فطری هستند که تکامل رشد و بالندگی شخصیت فرد به برآوردن آنها بستگی دارد.

1- انگیزه مالکیت

انگیزه مالکیت از آن دسته انگیزه های روانی است که انسان  آن را در جریان رشد اجتماعی خود می آموزد. زیرا انسان از طریق فرهنگ محیط خود که در آن پرورش می یابد و همچنین مهارتها و آگاهیهای شخصی، عشق به تصاحب پول و مستغلات و اراضی و اموال گوناگون دیگر را پیدا می کنند. «وَ تُحِبّوُنَ الْمالَ حُبّاً جَمّاً.» و شما مال و ثروت را بسیار دوست می دارید.» (سوره حجر، آیه 20) «وَ اَعْلَمواُ اَنّما اَلْحیوةُ الدُّنْیا وَ لَهْوَ و زینَةٌ وَ تفاخُرُ بَینَکُمْ وَ تکاثُرُ فی الْاَموالِ وَالْاولادِ.» بدانید که زندگانی دنیا در حقیقت بازیچه ای  است و لهو و عیاشی و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص زیاد کردن مال و فرزندان ...» (سوره حدید، آیه 20)

برخی از روانشناسان مانند «مک دوگال» مالکیت را نوعی غریزه می داند. اما بررسیهای انجام شده نشان می دهد که در انسان شناسی و روانشناسی جدید نظریه غریزی بودن مالکیت را تأیید نمی کند و آن را یک انگیزه قابل اکتساب روانی می داند.

2- انگیزه پرخاشگری (تجاوز)

انگیزه پرخاشگری در رفتار تجاوزگرانه انسان در برابر دیگران با هدف مورد آزار قرار دادن آنها، چه به صورت تجاوز فیزیکی و چه تجاوز لفظی، ظاهر می شود. قرآن کریم در جریان نقل دوستان آدم و حوا و فریب خوردن آنها توسط شیطان و اخراجشان از بهشت به انگیزه تجاوز اشاره می کند. «وَ قالَ اهْبَطا منْها جَمیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ...» آنگاه خدا به آدم و حوا و شیطان فرمود همه شما از آنجا (بهشت برین) فرود آیید که برخی از شما با برخی دیگر دشمنید.» (سوره طه، آیه 123)

در آیه فوق به ظلم و تجاوز اشاره می کند که برخی از مردم نسبت به برخی دیگر، به دلیل رقابت و پیروی از خواسته های نفس و همچنین در اثر فریب خوردن از شیطان، روا می دارند. 

در سوره بقره آیه 30، وقتی که خداوند به فرشتگان وحی کرد که «من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت»، آنها گفتند: «آیا کسی را جانشین می کنی که در آن فساد کنند»؟ امام فخر رازی در تفسیر این آیه می نویسد: توضیح این مطلب این است که هرگاه شهوت و غضب از یک سو و عقل از سوی دیگر در کنار هم قرار گیرند، در چنین اجتماعی شهوت، حاکم و غضب، مجری خواهد بود و این باعث بروز فساد از سوی شهوت خواهد بود. گفته خدا (به نقل از فرشتگان) که جانشینی خونریز را برای زمین آفریده، معنایش این است که او (خلیفه) در اثر به کارگیری نیروی غضب این کار را انجام می دهد. اما خداوند به فرشتگان فرمود: «من آنچه را که شما نمی دانید می دانم.»

نخستین تجاوزی که بشر صورت داد، تجاوز قابیل فرزند آدم به برادرش هابیل بود. آنگاه که خداوند قربانی برادرش را پذیرفت و قربانی او را رد کرد، در نتیجه، حسد بر او چیره شده و برادرش را کشت.

قرآن همچنین به رفتار پرخاشگرانه ای که گاه در الفاظ کلامی از قبیل غیبت و تهمت و یا ناسزاگویی و تمسخر نسبت به دیگران ظاهر می شود، اشاره می کند. «إنْ کُمْ یکوُنوا لَکُمْ اَعْداءَ وَ یَسبُطواُ اِلَیْکُمْ أیدیهم و السِنَتهُمْ بالسُّوء وَ وَدوّالوّْ تکفُروُنَ.» هرگاه آنها بر شما تسلط یابند باز همان دشمن دیرینند (اینک هم) هر چه بتوانند به دست و زبان بر عداوت شما می کوشند و چقدر دوست می دارند که شما باز کافر شوید.» (سوره ممتحنه، آیه 2)

تحقیقات جدید عربی این موضوع را روشن کرده است که رفتار پرخاشگرانه در کودکان خردسال وقتی بروز می کند که حرکات جسمی آنان محدود شود. این محدودیت حرکات، باعث پیدایش حالت ناکامی و احساس محرومیت در آنها شده و در نتیجه رفتار تجاوزگرانه شان ظاهر می شود. 
نتیجه برخی تحقیقات دیگر، این مسأله را ثابت کرده است که حالت ناکامی، لزوماً به رفتار پرخاشگرانه نمی انجامد، بلکه گاهی باعث بروز انواع دیگر رفتار مانند: درخواست کمک و یاری از دیگران،  فزون خواه شدن و پناه بردن به شرب خمر و استعمال مواد مخدر نیز می شود. بسیاری از روانشناسان جدید رفتار پرخاشگرانه را حداقل در بخشی از آن ـ رفتاری اکتسابی به شمار می آورند. 

این نظریه که بسیاری از روانشناسان جدید به آن معتقدند، با آنچه که در قرآن درباره وجود آمادگی و استعداد پذیرش خیر و شر در انسان آمده است، هماهنگی دارد. «وَ هَدینهُ النَّجْدَینْ.» آیا ما راه خیر و شر (حق و باطل) را به او ننمودیم.» (سوره بلد، آیه 10) 

عوامل بسیاری مانند نحوه تربیت و شرایط رشد اجتماعی و فرهنگی و همچنین یادگیریها و تجارب شخص انسان باعث می شود که او از دو راه خیر و نیکی و خوشرفتاری با مردم و یا شر و ظلم و تجاوز یکی را انتخاب کند. 

3- انگیزه رقابت
رقابت از آن دسته انگیزه های روانی است که انسان، آن را از محیط زندگی خود قرا می گیرد و تربیت فرد، او را به جنبه های مثبت و خوب رقابت در جهت ارتقا و پیشرفتش بر اساس ارزشهایی که جامعه به آن پایبند است، هدایت می کند. مثلاً گاهی فرد از فرهنگ جامعه خویش رقابت اقتصادی، سیاسی، علمی و یا انواع دیگر رقابت را که در میان فرهنگ سایرملل رواج دارد، می آموزد. 
قرآن، مردم را به رقابت در تقوای خدا و کار نیک و پایبندی به ارزشهای والای انسانی و پیروی از روش الهی در زندگی چه در رابطه با خداوند متعال و چه با خانواده خود یا جامعه تشویق می کند تا از آموزش و خشنودی او بهره مند و سرانجام به بهشت برین رهسپار شوند. «فَاستَبِقواُ الْخیراتِ الی اللهِ مَرْجُعُکمْ جمیعاً فینبکُمْ بَما کَنتمْ فیهِ تَخْتَلِفونَ.» پس به کارهای نیک سبقت گیرید که بازگشت همه شما به سوی خداست و در آنچه اختلاف می کنید شما را به جزای آن آگاه خواهد ساخت.» (سوره مائده، آیه 48)

4- انگیزه دینداری
انگیزه دینداری، یک انگیزه روانی است که ریشه فطری در سرشت انسان دارد؛ زیرا انسان در اعماق وجود خود انگیزه ای را احساس می کند که او را به تحقیق و تفکر درباره آفریدگار خویش و جهان هستی و عبادت و چاره جویی از او و پناه بردن به او وامی دارد و به هنگام فشار و مشکلات و گرفتاریهای زندگی از او کمک می خواهد. تمام تفاوتهایی که در مورد خدا و روش عبادت او در انسان و همچنین، سطح اندیشه و تکامل فرهنگی و دینی انسانها در این زمینه وجود دارد، تفاوت دو روش تبعید و تبیین همان انگیزه فطری دینداری است که در اعماق نفس بشر وجود دارد.
برخی از آیات قرآن این موضوع را که انگیزه دینداری، یک انگیزه فطری است روشن می کنند خداوند می فرماید: «فَاَقِمْ وَ مهلکَ لِلْدیّنَ حنیفاً فطرتَ الله الَّتی فَطَرَ النّاسَ علیها لا تبدیلَ لِخَلْقِ الله ذلِکَ الدّینُ القیّمُ و لکنّ اکثرالناّسَ لایعلموَنَ.» پس تو ای رسول (با هفده تن از پیروانت) مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که در خلقت خدا هیچ تغییری نباید داد. این است آیین استوار حق ولیکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.» (سوره روم، آیه 30)
خداوند در این آیه یادآوری می کند که در فطرت، یعنی در آفرینش و سرشت انسان نوعی استعداد فطری وجود دارد که می تواند شگفتیهای مخلوقات خدا را درک و از طریق آنها بر وجود یگانگی خدا استدلال کند. در سرشت آفرینش انسان، استعداد فطری خداشناسی و یکتاپرستی وجود دارد. بنابراین اعتراف به خداوندی خدا، ریشه در فطرت انسان دارد و از ازل در اعماق روحش وجود داشته است. اما آمیخته شدن روح با جسم و سرگرم شدن انسان به خواسته های جسمی و غیره که لازمه زندگی دنیوی و زمینی است، باعث شد که این شناخت و آگاهی نسبت به خدا و استعداد فطری یکتاگرایی انسان، در معرض غفلت قرار گیرد و به دست فراموشی سپرده و نیز توسط احساس ناخودآگاه انسان، به کناری نهاده شود.
از جمله عواملی که به بیداری و فعال شدن انگیزه دینداری در انسان کمک می کند، وجود خطرهایی است که در برخی اوقات زندگی، او را تهدید می کنند و تمام راههای نجات را در برابرش می بندند به طوری که هیچ گریزگاهی به جز پناه بردن به خدا ندارد. در اینجاست که انسان با همان انگیزه فطری به سوی خدا کشیده می شود و از او برای برطرف کردن خطر کمک و یاری جوید. خداوند در این مورد می فرماید: «قُلْ من یُنَجّیکُمْ مِنْ ظلمَتِ الّرِ و البَحرِ تَدْعونهُ تضرُّعاً و خفیةً لَئِنْ انجنامِنْ هذِهِ لنکوننَّ منِالّشکرین». بگو ای پیامبر، آن کیست که شما را از تاریکیها و سختیهای بیابان و دریا نجات می دهد که او را به تضرع و زاری و از باطن قلب می خوانید که اگر ما را از این مهلکه نجات داد، پیوسته شکرگذار او هستیم.» (سوره انعام، آیه 63)


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]


قرآن و روانشناسی

چهارشنبه 86 فروردین 1 ساعت 2:41 صبح
<

انگیزه های رفتار در قرآن

 گاهی انسان برخی تمایلات و انگیزه های نامطلوب و یا نگران کننده ای در خود احساس می کند و می کوشد آنها را از حوزه شعور و احساس خود دور سازد و این در نهایت، منجر به نابودی و بایگانی آنها در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود. اما بسیار اتفاق می افتد که انسان، همین تمایلات و انگیزه ها را به طور ناخودآگاه و در شکل لغزشهای زبانی و اشتباهات کلامی آشکار می سازد.
قرآن به برخی انگیزه های ناخودآگاه که در درون انسان وجود دارند و او می کوشد آنها را کتمان کند، اما به هر حال از طریق لغزشهای زبانی آنها را بروز می دهد، چنین اشاره می فرماید:
«امْ حسب الذّینَ فی قلوبهمْ مرضٌ اَنْ لّنْ یُخْرِجُ الله أضْعنهم وَ لو نشاءُ لاینکهُمْ فلعوفتَهُمْ بسمیهُمْ و لتعرفنهم فیالحن القولِ و اللهُ یعلمُ اَعمالکُمْ.» آیا آنان که در دل، مرض انفاق پنهان دادند، نپندارند که خدا کینه درونی آنها را بر اهل ایمان آشکار نمی سازد؟ و اگر ما می خواستیم حقیقت را به دمی بر تو آشکار ساختیم تا به باطن آنها از سیمای ظاهرشان بی پرده و در طی سخن، آنها را کاملاً بشناسی و خدا به همه کارهای بندگان شما آگاه است.» (سوره محمد، آیه 29ـ30)
در جریان بحث درباره «شخصیت» خواهیم دید که قرآن به برخی از ترفندهای ناخودآگاه عقل مانند توجیه، فرافکنی و ابزار واکنشی، اشاراتی دارد. این موضوع روشن می کند که قرآن، حتی چهارده قرن پیش از تحقیقات فروید، بنیانگذار نظریه روانکاوی، جنبه های ناخودآگاه رفتار انسان را مطرح کرده است.

د: تعارض انگیزه ها

هرگاه در انسان برخی انگیزه ها با هم درگیر شوند، مثلاً انگیزه ای، انسان را به یک سو و انگیزه ای دیگر به سوی مقابل بکشاند. در این صورت به انسان حالتی دست می دهد که احساس سرگردانی و تردید می کند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان می شود. چنین حالتی را «درگیری روانی» می نامند.
قرآن این درگیری روانی را که برخی اشخاص در برابر ایمان، موضعی مشکوک و تردید آمیز دارند که در نتیجه از آن رنج می برند، به خوبی به تصویر می کشد. این گونه افراد، کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان می آیند و نه به طور کامل به طرف کفر می روند؛ بلکه در انتخاب ایمان و کفر مرددند و نمی توانند در این باره تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. «انّما یستئذنُکَ الذّینَ لا یُؤمنونَ بِالله وَ الْیَومَالْ آخِرِ و اَرْتابَتْ قُلوُبُهمْ فهم فی بیعهمْ یتردوّنَ.» تنها آنهایی که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و در دلهایشان شک و تردبد است از تو اجازه معافی از جهاد می خواهند و آن منافقان پیوسته در تیرگی شک و تردید خواهند ماند». (سوره توبه، آیه 45)
و: غلبه بر انگیزه ها

از مجموع مطالب گذشته، این مسأله روشن می شود که خواست خداوند متعال چنین است که در فطرت و سرشت انسان و حیوان یک سری انگیزه های فیزیولوژیک قرار دهد تا اهداف خداوندی، که همان حفظ وجود و بقای نوع است، تحقق یابد. بنابراین، بدیهی است که اشباع این انگیزه ها امری طبیعی می باشد که فطرت و سرشت وجودی انسان و حیوان، آن را می طلبد و لازم دارد؛ چون به طور کلی ادامه زندگی و بقای نوع، به اشباع آنها وابسته است.
به همین دلیل احکام و فرامین قرآن در خصوص این انگیزه ها با فطرت انسان هماهنگی دارد زیرا، قرآن این انگیزه ها را می پذیرد و به آنها اقرار می کند و در حدودی که شرع مقدس اسلام اجازه می دهد، خواهان اشباع آن است. در اینجا، لازم است فرق میان دو واژه کنترل و سرکوبی را در ارتباط با انگیزه ها بیان کنیم.
کنترل، به معنای بازداشتن ارادی یک انگیزه یا تمایل و مقاومت در برابر اشباع آن در شرایط نامناسب است. اما به طور کلی به معنای قبول نداشتن و یا نپذیرفتن آن نمی باشد؛ زیرا ممکن است در مواقع مناسب دیگر، اجازه اشباع و یا فعال کردن آن وجود داشته باشد.
اما سرکوبی یک انگیزه، به معنای انکار و نپذیرفتن و کوچک شمردن و یا ترس از آن است و انسان می کوشد به طور کلی آن را از حوزه آگاهی و شعور خود دور سازد. تا از احساس گناه و نگرانی که از آن انگیزه ناشی می شود رهایی یابد به نحوی که این مسأله منجر به سرکوب آن در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود.
قرآن نمی گوید که انگیزه های فطری را به معنایی که گفته شد سرکوب کنیم، بلکه از ما می خواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که هم منافع فرد و هم منافع جامعه به شایستگی، حفظ و رعایت شود.
نظر قرآن را، آنجا که به مشروعیت اشباع انگیزه های فیزیولوژیک اعتراف می کند، به روشنی می توان دریافت. «یا ایّهاالذّینَ ءَامَنواُ لاتمرموا طیّب ما اَحَّلَ الله لکمْ و لا تعتدوُآ انّ اللهَ لا یُحبّ الْمُعتدینَ وَ کُلوُا مِمّا رَزَقَکُمِاللهُ حَللاً طَیّباً و اتّقوالله الذّی انتمْ به مؤمِنونْ.» ای اهل ایمان حرام مکنید طعامهای پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم مکنید که خدا ستمکاران را دوست نمی دارد و از هر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما کرده است بخورید و بپرهیزید از آن خدایی که به او گرویده اید.» (سوره مائده، آیه 87-88) و یا:

«نساؤُکُمْ حَرَثٌ فاتوا حَرْثکم انّی شِئْتُمْ....» آنان (زنان) کشتزار شمایند، پس برای کشت به آنان نزدیک شوید هرگاه که می خواهید....» (سوره بقره ، آیه 223)

در این آیه نیز به انگیزه جنسی بشر اشاره شده است و منظور از زنان، همسرانی هستند که شرعاً و قانوناً در کنار هم زندگی می کنند و یک زوج در حد شرعی و تا آن حد که مورد نیاز هر دوی ایشان است مجاز به بر طرف کردن نیاز جنسی یکدیگر می باشند.

آیات فوق، این موضوع را روشن می کند که قرآن نه تنها انسان را به نپذیرفتن و سرکوب کردن انگیزه های فطریش دعوت نمی کند، بلکه او را از درگیری روانی که نتیجه عدم انگیزه جنسی و سرکوب آن است ـ بر حذر می دارد، درگیریی که مسبب بروز عوارض و حالتهای اضطراب آمیز است که در رفتار انسان ظاهر می شوند.

ولی با این حال، قرآن انسان را افسار گسیخته رها نمی سازد که انگیزه های فطریش را بدون حساب و به صورت افراط، اشباع کند بلکه او را به سازماندهی و در دست گرفتن زمام انگیزه ها دعوت می کند. اصولاً هیچ اشکالی ندارد که انسان از طریق ارضای انگیزه های خود از راه حلال و مشروع لذت ببرد. قرآن در مسائل مربوط به ارضای انگیزه های فطری، انسان را به دو نوع سازماندهی دعوت می کند:
اول ارضای آنها از طریق حلال که شرع مقدس تشریع و تجویز کرده است و دوم تعدیل (نه افراط و نه تفریط) در تأمین خواستهای انگیزه ها. خداوند با آفریدن جنس نر و ماده برنامه ارضای انگیزه جنسی را برای انسان منظم کرده است و برای ارضای این غریزه، زن و شوهر و زندگی خانوادگی و زناشویی را به منظور تأمین امنیت و آسایش و ایجاد محبت و عشق و فداکاری، قرار داد به طوریکه تضمین کننده زندگی خانوادگی انسان می باشد «وَ مِنْ آیتَه اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ انفسکِمْ ازواجاً لِتسکنواُ الیها و جَعَلَ بینَکُمْ موّدَةًّ و رحمةً إنّ فی ذلک لَآیت لقومٍ یتفکّروُنَ.» (سوره روم، آیه 21) و باز یکی از آیات الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود و در این امر نیز برای مردم با فکرت، ادّله علم و حکمت حق آشکار است.»

«....هُنَّ لباسٌ لکُمْ وَ انتُمْ لِباسٌ لَّهُنَّ....» ...و آنها (زنان) جامه سِتر و عفاف شما و شما نیز لباس عفت آنها هستند....» (سوره بقره، آیه 187)

قرآن جوانان مسلمان را به زندگی در جامعه و محیطی تشویق می کند که در غلیه بر انگیزه جنسی به آنها کمک کند و آنها را در معرض چیزهایی قرار ندهد که سبب برانگیختن و تحریک غریزه جنسی شوند. از این رو قرآن از مردان مسلمان می خواهد که از نگاه نامشروع، خودداری کنند. چنان که از زنان نیز می خواهد زینت و آرایش و زیباییهای جسمی خویش را مانند مو و گردن و سینه که ممکن است سبب فریفتن مردان شود، بپوشانند.

پیامبر اکرم (ص) خلوت کردن زن و مرد (اجنبی) را نهی کرده است، زیرا تنها بودن آنها خود به خود فضای مناسبی برای برانگیختن انگیزه جنسی ایجاد می کند و امکان لغزش و خطا را افزایش می دهد. همچنین قرآن به نکته ای اشاره می کند، که باید به خدمه منزل و کودکانی که به سن بلوغ نرسیده اند گوشزد کرد که در سه موقع از شبانه روز بدون اجازه وارد اتاقی که زن و شوهر در آن هستند، نشوند. این سه وقت عبارتند از: پیش از نماز صبح، هنگام قیلوله در ظهر و پس از نماز عشا، وقتی که انسان برای استراحت و خواب آماده می شود. «ای کسانیکه به خدا ایمان آورده اید (بدانید که) باید بندگان ملکی شما و کودکانی که هنوز به وقت احتلام و زمان بلوغ نرسیده اند، شبانه روزی سه مرتبه از شما اجازه بخواهند، یک بار پیش از نماز صبح، دیگر هنگام ظهر که جامه ها را از تن برمی گیرید و سوم پس از نماز خفتن، که این سه وقت هنگام عورت و خلوت شماست (اغلب برهنه یا در لباس کوتاهید) و بعد از این سه بار اجازه، دیگر باکی بر شما و آنها نیست که بی دستور با بندگان و اطفال خود گرد هم جمع شوید و هر ساعت در کارها به شما مراجعه کنند. خدا آیاتش را بر شما چنین روشن بیان می کند و او به کار خلق دانا (و به مصالح خلق کاملاً آگاه) و محکم کار است.» (سوره نور، آیه 58 ـ 59)

چون در اوقات سه گانه مزبور، انسان غالباً لباسهایی را که معمولاً با آنها در اجتماع ظاهر می شود از تن خارج می کند و لباس خواب و استراحت می پوشد و در چنین لباسهایی احتمال ظاهر شدن قسمتهایی از بدن ـ که شایسته مشاهده نیست ـ می رود. دلیل این که قرآن ورود بدون اجازه خدمه و اطفال را به اتاق مردان و زنان ـ در این اوقات ـ ممنوع کرده. این است که از آگاهی بر آنچه نسبت به آنها مصلحت نیست جلوگیری کند، چرا که احتمال دارد کودکان، چیزهایی را که لزوماً نباید ببینند، از والدین مشاهده کنند و به برخی اعضای بدن که مستقیماً به امور جنسی مربوطند آگاهی می یابند. تحقیقات روانشناسی و روانکاوی، اثرات سویی را که دیدن این گونه امور در روان کودکان به جای می گذارد، ثابت و روشن کرده است.

علاوه بر این گاهی در روزنامه ها، اخبار و جراید، خبرهای ناگواری، را می بینیم که در اثر معاشرت و ارتباط بدون قید و شرط دختران و پسران و زنان و مردان جوان خانواده و عدم کنترل آنها اتفاق می افتد و خانواده هایی را دچار فاجعه می کند.

قرآن، انسان را به غلبه بر انگیزه تجاوز و مالکیت نیز تشویق می کند. مثلاً از نظر قرآن، خصلت خویشتنداری و حاکمیت بر خواسته ها و تمایلات نفس. اعم از جسمی و روانی، از خصلتهایی است که هر فرد مؤمن که دارای شخصیتی ثابت و بهنجار است باید بدان خصایل آراسته شود.
درباره انگیزه تجاوز، قرآن مردم را از ستم و تجاوز به دیگران ـ چه از طریق بدن و چه لفظ ـ نهی می کند و به آنها دستور می دهد که با مردم رفتاری نیک و ملایم داشته باشند. «وَالذین یوذوُنَ الْمؤمِنینَ والمؤمِناتَ بِغَیرِ مااکتَسِبواُ فَقَدْ احْتمِلوُا بهتاتاً وَ اثْماً مبیناً». و آنان که مردان و زنان با ایمان را بی تقصیر و گناه بیازارند (بترسند) که دانستند گناه و تهمت بزرگی را مرتکب شده اند.» (سوره احزاب، آیه 58)

قرآن همچنین مردم را به مهار کردن انگیزه مالکیت فرا می خواند و آنها را از بخل ورزی، مال اندوزی، رباخواری، خوردن اموال مردم و دزدی نهی می کند و در مقابل، به انفاق در راه خدا و دادن صدقه به فقرا و بیچارگان و پرداخت زکات، امر می فرماید: «فاتقوُا الله ما استَطَعْتُمْ و اَطیعواُا و انفِقوُا خَیْر لانْفُسِکُمْ و مَنْ یوُقُ شُحَّ نفسِهِ فاولئِکَ هُمُ الْمُفلِحوُنَ.» پس تا می توانید خدا ترس و پرهیزگار باشید، سخن حق بشنوید و از آنها اطاعت کنید و از مال خود برای ذخیره آخرت خویش به فقیران انفاق کنید و کسانی که از خوی بد و بخل نفس خود محفوظ مانند آنها رستگاران عالمند.» (سوره تغابن، آیه 16)

ه: انحراف انگیزه ها

مسأله انحراف انگیزه ها و سقط آنها بر انسان گاهی در همه انگیزه ها اعم از فیزیولوژیک و یا روانی به طور مساوی پیش می آید. یکی از مهمترین انگیزه های فیزیولوژیک که در معرض انحراف قرار دارد انگیزه جنسی است.

در قرآن، یکی از شیوه های رایج انحراف جنسی که همجنس گرایی است و قوم لوط به آن مبادرت می ورزیدند، ذکر شده است. از بیان قرآن درباره این انحراف جنسی استنباط می شود که این عمل برای نخستین بار در تاریخ بشری در میان قوم لوط پدید آمد. «اَتَاْتوُنَ الذّاکرانَ من العالَمینَ وَ تذَرَونَ ما خَلَقَ لَکُمْ ربّکُمْ من ازواجِکُمْ بَلْ أنتمْ قومٌ عادونَ.» آیا عمل زشت و منکر را با مردان انجام می دهید و زنان را که خدا همسر شما آفرید رها می کنید؟ آری شما بسیار مردم متجاوز و نابکاری هستید».  (سوره شعرا، آیه 165 -166)

یکی از انحرافات رایج در انگیزه های روانی انسان، عشق شدید و اشتیاق زاید الوصفی است که در برخی از مردم نسبت به پول و جمع آوری مال و ثروت دیده می شود. در حالی که دارایی و مال در اصل از آن خداست و او ما را نماینده خویش قرار داده است تا اموالش را در راه رضا و خشنودی او و نیز آباد کردن زمین و پیشرفت نوع بشر قرار دهیم.

به طور کلی اهداف و زیاده روی در انگیزه ها و ناتوانی در مهار کردن و حاکمیت بر آنها، به انحراف آنها از اهداف حقیقی شان یعنی تداوم بخشیدن به زندگی فرد و بقای نوع و تحقق هماهنگی انسان با محیط  منجر می شود. اما میانه روی در ارضای انگیزه ها، انسان را از فرو رفتن در گرداب انحراف باز می دارد. بنابراین می توان گفت بهترین کار، همان میانه روی است. «خَیْرَ الاموُرُ اوسَطَها» نه هرگز دست خود را (در احسان به خلق) بسته دارد و نه بسیار باز و گشاده دار که هر کدام را انجام دهی به نکوهش و حسرت خواهی نشست.» (سوره اسراء، آیه 29)


نوشته شده توسط : محمد شکری

[ نظر]