• وبلاگ : محـــراب عشـق
  • يادداشت : الوهاب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام

    انكه سختيم داد راه چاره اي در پيش پايم گذاشت

    همان كه دردم داد درماني نيز برايم فراهم ساخت

    همت استفاده دارم؟؟؟؟

    سلام خوبي محمد وبلاگت خيلي خوشكله ميدونستي

    *** بنام تو اي قرار هستي ***

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوار . از آشنايي با وبلاگ شما خوشحالم . مطالبتون بسيار ارزنده و قابل تعمق هست . وبلاگتون هم جاي كار بسيار داره.براي شما آرزوي توفيق روز افزون دارم
    مويد و سرفراز باشيد
    التماس دعا

    سلام و عرض ادب

    مفيد و زيبا و جالب

    موفق باشيد

    يا علي

    ممنون از حضورت

    و تشكر به خاطر لطفت

    وبلاگ مفيد و خوبي داري

    موفق باشي

    فعلا

    ممنون از اينكه سر زديد

    نمي دونم اين نوشته شما رو با اين كه 2 باره ميام ميخونم خيلي به دلم نشست

    خدايا گناهانم را بپوشان چون تويي كه پوشاننده گناهان بنده گانت هستي

    سلام

    الهي تو را دارم چه غم دارم پس چه كم دارم !

    يا خدا... نگاهي !

    يا وهاب !

    يا وهاب !

    يا وهاب !

    سلام دوست عزيز و گرامي

    با يک مطلب زيبا و خواندني به روزم

    منتظر حظور دلنشينتون هستم .[گل][گل]

    بسم الله الرئوف

    خدايا در اين دنياي وانفسا خودت به داد در دمندان برس

    اميدوارم به عرفان حقيقي دست پيدا كنيد.

    سلام خوبي الوهابکجايي بابا نکنه ديگه نميخواي بياي نتنه بيا در ضمن وبلاگ ملکه ملکوت رو اپ کرديم چيزي ازت کم نميشه اگه سر بزني و نظر بديموفق باشي.

    به قول تو

    يا علي

    ببخشيد

    تنهاييم را با تو قسمت ميکنم سهم کمي نيست

    تنها تر از عالم تنهايي من عالمي نيست

    اااااااااااااااا سلام.خسته شدم اين همه نظر دادم.......اخه نيست انقدر سر ميزني به وبلاگمون كچلمون كرديگفتم بيام برات نظر بدممن وبلاگمو اپ کردم سر بزن
    جان داده اي مرا به نگاهي نگاه سبز
    اي فرصت بهانه ي من صبحگاه سبز
    حك كرده ام نگاه تو را در ميان دل
    تا پر شود تمام دلم از گواه سبز
    دورم ز تو ولي به شكايت ز دوريت
    آهي كشيده ام كه بسوزد گناه سبز
    با اشك و سوز و ناله و غم در فراغ تو
    پرچم به دوش آمده ام دادخواه سبز
    ماواي عاشقانه ي من خانه ي تو بود
    تسكين يادهاي پريشان پناه سبز
    شايسته ات نبود سرود دلم ولي
    باري ببخش شاعر اين اشتباه سبز
    اشک ها و درد ها رنگها و باز هم رنگها .. اما اين روح جوان هنوز پا بر جاست . خداوندا ببين که بنده کوچکت هنوز بر پاهاي خود استوار است ... پروردگارا ... جوانه نوپاي گل اميد ... سخت کار ميکند حتي در اين بيابان بي آب و علف ... چون تو مي خواهي ! چون تو آب و خورشيدش مي شوي ... تو برايش دست ميزني و او مست و ترانه خوان همچنان مي آيد ...مي آيد و مي آيد .
    او که آنشب به اشکهايش ميخنديد تو نبودي ...
    بي رحمي افکار و طوفان وحشت آينده ... و گل تنهاي اميد که برهنه و تنها به اميد روز آفتاب در آغوش کولاک ميخنديد ... تو برايش دست ميزدي تا از پا نيفتد ...
    و او که به خنده هايش هم خنديد تو نبودي .
    خدايا تو پناه گل اميدي تونگهبان خنده ها و اشکهايش و مهربان ترين در تمام لحظه هايش .... تو در صحراي سوزانش شبنم تازه عشقي .. تو تنها قرص سيمين در اين شبهاي تاريک اشکي... خداوندا... ياد تو نسيم مهراست سرشار از نويد آزادي....
    اکنون گل اميد براي دل ترانه تو ميخواند ....
    خداوندا او که به عاشقانه هايش هم مي خندد تو نيستي
    اي كه بي دردت بميرد جان من
    ذره اي دردم ده اي درمان من
    چون برآيد جان ندارم جز تو كس
    همره جانم تو باشا فرنفس
    چون ز من خالي بماند جاي من
    گر تو همراهم نباشي واي من
    روي آن دارم كه همراهي كني
    ميتواني كرد گرخواهي كني
    يا ربش پرآه بسياري هست
    گر ندارم هيچ اين باري هست
    پاك كن از آه سهم جان من
    پس بشوي از اشك من ديوان من
    مانده ام در چاه نفس خودپرست
    در چنين جايم كه گيرد جز تو دست
       1   2   3      >